سراج
فرهنگي اجتماعي خانواده
خنده...
مرد جوانی که میخواست راه نیکان را طی کند،به سراغ استاد رفت.
استاد خردمند گفت:تا یک سال به هر کسی که به تو بدی کند و دشنام دهد پولی بده!
تا دوازده ماه هر کسی به جوان توهین میکرد،جوان به او پولی میداد.
آخرسال باز به سراغ استاد رفت تا گام بعد را بیاموزد.استاد گفت:به شهر برو و برایم غذا بخر. همین که مرد رفت،استاد خود را در لباس یک گدا درآورد و از راه میان بر،کنار دروازه شهررفت.
وقتی مرد جوان رسید،استاد شروع کرد به توهین کردن به او.جوان لبخندی زد و گفت:
((یک سال است که برای توهین شنیدن،پول داده ام اما حالا خدا را شکر که میتوانم مجانی
فحش بشنوم،بدون آنکه پشیزی خرج کنم.))
استاد وقتی صحبت جوان را شنید،رو نشان داده و گفت:
((برای گام بعدی آماده ای،چون یاد گرفتی به روی مشکلات بخندی)).
مشکلات نمیتواند مرا شکست دهند ،هر مشکلی در برابر تصمیم قاطع من تسلیم میشود.
یاد بگیریم به روی مشکلات بخندیم... نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
||
|