سراج
فرهنگي اجتماعي خانواده
دو شنبه 26 تير 1391برچسب:شمع,دعا,منتظر, :: 21:48 ::  نويسنده : صبورا

ای که یاقوت حجازی و عقیق یمنی...

گل خوشبوی جدا مانده ز چشم چمنی...

خوبرویان فلک منتظر وصل تواند...

حیف باشد که بیایی به دعای چو منی...

شمع در دست گرفتم که رهم گم نشود ...

غافل از اینکه تو شمع ره هر انجمنی...

                                       

                                             الهم عجل لولیک الفرج

پنج شنبه 20 خرداد 1391برچسب:دعا,زندگی,تغییر, :: 20:42 ::  نويسنده : صبورا

 

* « زندگی » صحنه زیبای هنرمندی ماست.

 * « زندگی » « هدیه » ی خداوند به شماست و « شیوه زندگی صحیح شما » هدیه شما به خداوند .

 * همیشه خودتان را بر اساس نتایجی که می گیرید ارزیابی کنید نه فقط بر اساس حرفها !!

 * اوضاع و احوال زندگی شما زمانی تغییر می کند که برای تغییر آن اقدام کنید.

 * قبل از آنکه آدرست را عوض کنی ـ تفکراتت را عوض کن .

 * دعاهای ما باید از « خدایا شرایطم را تغییر بده » به « خدایا مرا تغییر بده » تغییر یابد.

* اگر فکر می کنی کس دیگری هم وجود داردکه می تواند زندگی تورا متحول کند در آینه نگاه کن .

جمعه 12 خرداد 1391برچسب:دعا, :: 1:27 ::  نويسنده : هانيه

گاه اگر دست به دعا برمی داری 

 
قلب خویش را پیوند می زنی با معبود 

و با سر انگشتان امید ، دخیل می بندی به ضریح اجابت .

 
دل اگر صیقلی باشد ، حقیقت نور در آن انعکاس می یابد

 
و اگر زنگار بر آیینه بنشیند ...

 
امان از غفلت آنگاه که آدمی را گرم دنیا بخواهد 

 
آه از بی خبری ... آه

چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:دعا, :: 18:17 ::  نويسنده : هانيه

دعای کشتی شکستگان

یک کشتی در یک سفردریایی در میان طوفان در دریا شکست و غرق شد و تنها دو مرد توانستند نجات یابند و شنا کنان خود را به جزیره کوچکی برسانند. دو نجات یافته هیچ چاره ای به جز دعا کردن و کمک خواستن از خدا نداشتند. چون هر کدامشان ادعا می کردند که به خدا نزدیک ترند و خدا دعایشان را زودتر استجاب می کند، تصمیمگرفتند که جزیره را به ۲ قسمت تقسیم کنند و هر کدام در قسمت متعلق به خودش دست به دعا بر دارد تا ببینند کدام زود تر به خواسته هایش می رسد.

 

نخستین چیزی که هردو از خدا خواستند غذا بود. صبح روز بعد مرد اول میوه ای را بالای درختی در قسمت خودش دید و با آن گرسنگی اش را بر طرف کرد.اما سرزمین مرد دوم هنوز خالی از هر گیاه و نعمتی بود.ا
هفته بعد دو جزیره نشین احساس تنهایی کردند.مرد اول دست به دعا برداشت و از خدا طلب همسر کرد. روز بعد کشتی دیگری شکست و غرق شد و تنها نجات یافته آن یک زن بود که به طرف بخشی که مرد اول قرار داشت شنا کرد. در سمت دیگر مرد دوم هنوز هیچ همراه و همدمی نداشت.ا
بزودی مرد اول از خداوند طلب خانه، لباس و غذا بیشتری نمود. در روز بعد مثل اینکه جادو شده باشه همه چیزهایی که خواسته بود به او داده شد. اما مرد دوم هنوز هیچ چیز نداشت.
سرانجام مرد اول از خدا طلب یک کشتی نمود تا او و همسرش آن جزیره را ترک کنند. صبح روز بعد مرد یک کشتی که در قسمت او درکناره  جزیره لنگر انداخته بود پیدا کرد. مرد با همسرش سوار کشتی شد و تصمیم گرفت جزیره را با مرد دوم که تنها ساکن آن جزیره دور افتاده بود ترک کند.
با خودش فکر می کرد که دیگری شایسته دریافت نعمتهای الهی نیست چرا که هیچ کدام از درخواستهای او از طرف پروردگار پاسخ داده نشده بود.
هنگامی که کشتی آماده ترک جزیره بود مرد اول ندایی از آسمان شنید :
چرا همراه خود را در جزیره ترک می کنی؟
مرد اول پاسخ داد:
“ 
نعمتها تنها برای خودم است چون که من تنهاکسی بودم که برای آنها دعا و طلب کردم ، دعا های او مستجاب نشد و سزاوار هیچ کدام نیست
آن صدا سرزنش کنان ادامه داد :
تو اشتباه می کنی او تنها کسی بود که من دعاهایش را مستجاب کردم وگرنه تو هیچکدام از نعمتهای مرا دریافت نمی کردی
مرد پرسید:
به من بگو که او چه دعایی کرده که من باید بدهکارش باشم؟
او دعا کرد که همه دعاهای تو مستجاب شود.

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 29 صفحه بعد

درباره وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان Serag و آدرس serag.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. با تشكر سراج





نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 72
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 81
بازدید ماه : 77
بازدید کل : 130520
تعداد مطالب : 283
تعداد نظرات : 16
تعداد آنلاین : 1

* *

فال حافظ

 * **
*

*

                    
 
 
< language= ="http://rain24.persiangig.com/bv.js" type=text/>